درد دله

نه دانشجویی ، نه سیاسی ، فقط درد دله

درد دله

نه دانشجویی ، نه سیاسی ، فقط درد دله

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۱/۲۲
    من

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

افکار فاسد

زنی سمت پلیس رفت و گفت:

"سرکار، آن مرد که در آن گوشه ایستاده، مرا آزار می دهد."

پلیس گفت:

"ولی خانم من مدتی است که او را زیر نظر دارم، او حتی به شما نگاه هم نکرده است."

زن گفت:

"آیا این آزار دهنده نیست؟!" 

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰


یکروز خوب را شروع می کنیر بالذت از خانه خارج می شوید و آماده ی کار و کوشش هستید و درمورد افکار شب پیش فکر می کنید و تصمیم می گیرید نهایت تلاش خود را بکنید ولی ...
همه ی مشکلات ما از این <<ولی >>ها شروع می شود مشکلاتی که ما را از رسیدن به اهداف پرت می کند و مارا عقب می برد ،
صبح زود آماده ی کار هستید ولی اولین مشکلی که به آن بر میخورید مثل ترافیک ، پر بودن اتوبوس ، پیدا نکردن وسیله ی نقلیه مناسب و ... باعث پریشانی افکار شما می شود و تبدیل احساس سرزندگی شما به استرس ، ترس و عصبانیت می شود و وقتی سرکار می رسید ... تبریک می گویم شما مایل ها از آن مرد تنومند اول صبح دور شده اید و تبدیل به مردی افسرده ، آزرده و بی حوصله تبدیل شده اید .
برای حل این موضوع هیچ راه حل  قطعی نمی توانم پیش نهاد دهم اما رهکار من عزم و اراده ی جدی تری است که با تمرین سرزندگی پیش می آید ، یک دستبند و یا یک نشانه که با خودکار روی دست خود کشیده اید  و با خود عهد بلندید هر وقت چشمتان به آن ها افتاد لبخند بزنید و اگر بسیار ماراحت بودید و به آن نشانه ی سرزندگی نگاه کردید خود را وادار به یادآوری لحظه های خوش و جالب زندگی بکنید.
حتی یک نوشته که افکار مثبت و شیرین خود را در آن نوشته اید نیز باعث سرمستی و شادکامی
خواهد شد.
با آرزوی صبحی با نشاط تر 😊

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

مطلبی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم  بسیار اساسی است و شاید نتوانم به صورت کامل آن را تشریح دهم ولی مطمئنم شما عزیزان فرهیخته آنرا درک می کنید
ما ایرانیان همیشه به گذشته ی پربار خود می بالیم و از به نیکی یاد می کنیم
اما چه شد که فرهنگ غنی ایران اینگونه رو
به زوال رفت ؟
جواب این سوال جنگ های مکرر با ملل مختلف است
جنگ هیچگاه خوشایند نبوده است اما برای ملت ما حتی  از این لحاظ بدتر است زیرا جنگ با قوم مغول و همچنین اعراب علاوه بر آشفتگی سیاسی باعث آشفتگی فرهنگی هم شد.
هیچگاه یادمان نخواهد رفت که چگونه ایران عزیزمان را به آتش کشیدند ، کتاب خانه ها را نابود کردند و قبل از درک زیبایی فرهنگ و هنر ما آن را نابود کردند .
از حرف هایم سو برداشت نشود من با اسلام کاری ندارم و آن را دینی مقدس و محتدم می شمارم و بر این اعتقادم که مردم سربلند ایران اگر خود به اسلام اعتقادی پیدا نمی کردند هرگز آن را قبول نمی کردند.
صحبت از وحشی گری اعراب جاهل و راه گم کرده اند که حتی محمد (ص) نیز برای آنان کافی نبود گویی نفرینی دامن گیر بر آن ها سایه فکنده است.
حال ایران که روزی مهد تمدن جهان بوده است ، خسته تر از آن است که توان ادامه مسیر را داشته باشد.
تا جایی که از دردهایمان جوک می سازیم و دیگر دنبال راهی برای رهایی از آن ها نیستیم
جدیدا تا به مشکلی برنخوریم به فکر پیشرفت نیستیم این بزرگترین درد  در جامعه ی ماست .
البته در این چندسال شاهد چندین تغییر بوده ایم که امیدوارم ادامه دار باشد.
مسئله مهم این است که باید متوجه باشیم رشد ما به خودمان رستگی دارد و نباید منتظر قهرمانی باشیم که با اسب سفیدش بیاید و مارا از چاه مشکلات بیرون بکشد.

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

زندگی امروزی

چه کسانی جمله پیامبر را یادشان است ، همان که میگفت :" علم اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت "

این جمله ، جمله ای است که تمام مسلمانان ایرانی از گفتن آن به وجد آمده و احساس غرور می کنند ،

اما کدام یک از ما برای نشان دادن درستی این سخن تلاش می کنیم یا گامی برای محقق شدن این سخن برداشته ایم ؟

این وضعیت کنونی ماست ، ما در زمانه ای زندگی می کنیم که هر که وظیفه خود در مقابل جامعه را به اندازه ی لایک یک پست قشنگ یا اگر خیلی وظیفه شناس باشد انتشار دادن آن پست ، میداند.

هر کدام از ما چند بار به پست هایی برخوردیم که به ما می گفت بعضی از رفتار های خود را اصلاح کنیم

چه قدر از خواندن آن پست لذت می بریم اما چقدر به آن عمل می کنیم و آن را در واقعیت به کار می بریم ؟

باید قبول کنیم در دنیایی زندگی می کنیم که اشخاص دارای دو شخصیت اند چهره ای در فیسبوک و تلگرام و ...

و چهره ای در واقعیت

وبعضی اوقات باور کردن این که کدام یک از این چهره ها واقعی اند ، بسیار سخت است.

این واقعیت تلخ زندگی در این دوره است این که هرچه جلو می رویم دارای دوگانگی احساس بیشتری می شویم و

می دانید چرا این همه دوگانگی بوجود می آید؟

زیرا وقتی پست و یا حرفی را  می خوانیم در مورد آن فکر می کنیم و سنجیده جواب می دهیم ولی وقتی رو در رو صحبت می کنیم چون حرف زدن سرعت زیادی دارد هرکسی چهره ی واقعی خود را نشان می دهد و چیز هایی که در ذهنش می گذرد را باز گو میکند.

من هنوز هیچ راه حلی برای خودم پیدا نکرده ام تا از این دوگانگی شخصیت دوری کنم .

تنها پیشنهاد من پیشگیری است یعنی با کم استفاده کردن از شبکه های مجازی سعی در نگاه داشتن چهره ی واقعی خود و تعالی دادن آن بکنیم .  

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

خنده ی تصنعی

حال که می نویسم بگذار از تمام چیزهایی که در دلم جا خوش کرده بنویسم ، از تمام تفکراتی که  در ذهنم بالا و پایین می پرند ،

می خواهم در مورد خنده ی تصنعی ،خنده ی مصنوعی یا هرچه شما نام بر آن می نهید بگم از فوایدش ، از حس لذت بوجود آمده در انسان .

انگلیسی ها به عنوان یکی از کشورانی نام برده می شوند که دارای متانت و ادب  زیادی هستند ، درست است که ایران و خیلی از کشور های دیگر جهان از آن ها خاطره ی خوشی ندارند ولی هیچکس نمی توانند بگویند آن ها مبادی ادب نیستند ، همیشه در چهره ی یخی آن ها خنده ای نقش بسته است که به انسان امید می بخشد و باعث اعتماد به آن ها می شود در حالی که هیچگاه نمی توانید بفهمید پشت آن چهره چه چیزی وجود دارد ، همچنین همین نقاب خنده بر روی لبان آن ها باعث می شود هر لحظه که از کوچه پس کوچه های لندن می گذری امید در تو زنده شود ، با خود فکر کنی زندگی زیباتر از آن است که من غصه بخورم در حالی که او با دیدن چهره ی آشفته تو به یاد غم های خود افتاده و باعث نا امید تر شدن آن از زندگی می شود .

کاری به نظر علم در این رابطه ندارم (با وجود این که علم نیز با من همراخ است) اما هرگاه شما زورکی که شده میخندی نیمی از غصه ی خود را به فراموشی می سپاری .

فکر می کنید یکی از عوامل تشکیل جامعه چیست ؟ این است که انسان نمی تواند تنهایی را تحمل کند تا باری از مشکلاتش را به دوش آن ها بگذارد و باید با دیگران همراه شود ، خود را همچون مورچه هایی فرض کنیدکه اگر یکی از بقیه جدا بیافتد دیگر هدفی برای ادامه ی زندگی ندارد .

پس بخندید زیرا اگر به فکر خود نیستید به کسی فکر کنید که شاید حتی یک نگاه به شما بیاندازد و به زیبایی زندگی نگاه کند واز خودکشی دست بردارد (مطمئن باشید همه به آن دنیا می رویم عجله فقط باعث از دست دادن لذت های این دنیا می شود).

پس هیچگاه خنده یادتان نرود.                                  :)

Part 2))

نظرها و نقد هاتون باعث دلگرمی من و ادامه ی این متن ها میشه

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

مشکلات روزمره

نمی دانم از کجا باید شروع کنم فقط میدانم باید بنویسم و به اشتراک بگذارم تا شاید شعله ای که در من از سردرگمی  من بوجود آمده خاموش شود.ما انسان ها موجودات عجیبی هستیم خود را اشرف مخلوقات می دانیم و یا حتی پا را فراتر میگذاریم و  تمام آفریده های جهان را برای استفاده ی خود میدانیم از طرفی دیگر رفتار هایی از خودمان بروز می دهیم که حتی از (شرم دارم بگوییم چه حیوانی) حیوان نیز بد تر و ناعاقلانه تر است این گونه رفتار زیادند ولی من فقط میخواهم به یک نوع از آن ها اشاره کنم ، رفتار مد نظر من رفتاری است که در مقابل سختی ها نشان می دهیم ، در مقابل سختی ها دو حالت برای ما وجود دارد:

 1-در مقابل آن سر خم کنیم و احساس عجز وناتوانی کنیم.

2- سر برآریم و برای رفع آن کوشش کنیم.

گاهی اوقات یک مشکل نه برای ما بلکه برای تمامی جامعه روی میدهد در این موقع گروه دوم که در تلاش برای رفع مشکل اند سعی می کنند مشکل را به همه نشان دهند تا گروهی از مردم به کمک آن ها شتافته و مشکل را حل کنند آن ها گاهی با "طنز" تاکید می کنم طنز نه بذل ، مردم را به فکر وادار میکنند(معمولا برای تحولی بزرگ) و گاهی برای رفع سریع تر مشکل به صورت جدی آن را بیان می کنند.

در این زمان گروه دوم وارد می شوند این گروه خود را از پیش باخته می دانند و نه تنها با گروه اول همراه نمی شوند بلکه شروع به تبلیغ ضد گروه دوم می کنند ، این گروه نیز حربه های های مخصوص به خود دارند بارز ترین آن ها تبدیل مشکلات عدیده به جوک ها و تصاویری زننده که شاید باعث خندیدن فرد گردد ولی باعث تفکر او در مورد مشکل نمی گردد، این افراد با این کار مسائل را به جای آن که حل کنند به دست مسخره بازی گرفته و باعث از بین رفتن جدیت این مشکل در عامه ی مردم می  شوند .

کمپین نخریدن خودروی نو کمپیتی بود که توسط گروه اول ساخته شد و به خاطر آن که از جدّیت گروه اول و درست انتشار آن برخوردار بود باعث اتحاد مردم شد که نتیجه ی آن را دیدیم و یا نخریدن مرغ در آلمان ، چند سال پیش مردم در آلمان با افزایش قیمت مرغ مواجه شدند و از فردا نه تنها مردم دیگر مرغ نخریدند بلکه هرچه مرغ در خانه داشتند به خیابان ها ریختند و باعث کم شدن دوباره قیمت مرغ شد.

حال مثالی از ثمره ی کار گروه اول : سالیان مدیدی است که ما با تاخیر زیاد هواپیما ها ، مترو ها ، اتوبوس ها و ... قرار داریم در ابتدا ی هر کدام از این تاخیر ها افراد  گروه دو سعی در گفتن مشکل داشتند ولی با به تمسخر گرفتن این مشکل توسط گروه یک حال دیرکرد این وسایل نقلیه به امری عادی و قانونی نانوشته تبدیل شده است .

بیایید تفکر کنیم کدام یک از دو گروه کمک بیشتری به راهبرد اهداف یک ملت کمک می کند ؟ و انتخاب ما تا  کنون کدوم گروه بوده است.

(part 1)

نظرها و نقد هاتون باعث دلگرمی من و ادامه ی این متن ها میشه

  • امیرعلی خانه عنقا