درد دله

نه دانشجویی ، نه سیاسی ، فقط درد دله

درد دله

نه دانشجویی ، نه سیاسی ، فقط درد دله

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۱/۲۲
    من

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تلاطم زندگی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

شروع دوباره

ای اسب ها بدوید

ای بال ها پرواز کنید

ای انسان ها زندگی کنید

زنگی ما مهم تر از بیهوده کارکردن است

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

خدا

خدا برای من

...

من برای ماهی ام است

....

حتی اگر خودم نخواهم در آب بمانم

....

مرا به جریان آن بر می گرداند

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

چشمانم می خواهند بسته شوند

ذهنم خواب آلود است

دستانم می لرزد

اما دلم دوست ندارد با تو بودن را از دست بدهد

شاید ، فردا دیگر نتواند برای تو بتپد ...

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

بیایید واقع بین باشیم ، جایی زندگی می کنیم که در آن تمام بیماری های روانی گوناگون را نظاره گر هستیم.
نمی گویم فقط کشور ما اینگونه است و دیگر کشور ها این چنین مشکلاتی را ندارند و در سلامت فکری و روحی کامل زندگی می کنند ، قطعا اینگونه نیست حتی بعضی از کشور ها وضعی به مراتب بدتر از ما دارند ولی از آن جایی که همه ی ما میدانیم نباید خود را با دیگران مقایسه کنیم بلکه خودمان را با گذشته ی خود و مقدار پیشرفتمان نسبت به قدیم بسنجیم باید اذعان کنم ما هیچ پیشرفتی نداشته ایم حداقل از لحاظ سلامت روانی افراد.

واین ربطی به دولت ندارد ربط به خودمان دارد که با پافشاری بر روی اندیشه های غلط و باور های بد خودمان را به ورطه ی سقوط نزدیک می کنیم.

یکی از این باور های غلط که مخصوصا افراد درسنین 30 و 40 و 50 به آن باور دارند این است که "رفتن به پیش روانشناس یعنی این که تو دیوانه ای"و برایش ننگ محسوب می شود در حالی که در کشور های پیشرفته این افراد انسان هایی  تلقی می شوند که برای بهداشت روان خود ارزش قائل اند و مانند ما نگران نگاه های افراد دیگر نیستند یعنی هرگاه احساس کنند به یک روانشناس نیاز دارن این حس را سرکوب نکرده و به پیش روانشناس می روند در حالی که در کشور ما فرد روز ها ، ماه ها و شاید سال ها با خود در جنگ است تا به پیش یک روانشناس برود که این وقفه باعث تشدید مشکل روانی می شود.

ما همه می دانیم جهان پر است از افرادی که به دلیل سختی هایی که در زندگی داشتند و یا راختی های بیش از حدی که گذرانده اند دارای یکسری رفتار هایی هستندکه در علم روانشناسی در این موارد تحقیق شده است و بعضی را بی ضرر و بعضی را خطرناک توصیف کرده اند .

کار یک روانشناس شناخت عادت های خطرناک و تبدیل آن ها به عادت های بی ضرر و در مواردی عادت های مقید

اگر ما فرهنگ خود را ارتقا دهیم ، شاید در این کشور اسید پاشی مشاهده نمی کردیم و ...

کافیست یکبار به صفحات روزنامه بخش حوادث نگاهی بیاندازید (تنها بخشی که هیچگاه با کمبود مطلب روبه رو نیست) تا متوجه حرف های من شوید افرادی که شاید با دو یا سه جلسه روانشناسی می توانستند به زندگی برگردند متجه چه اعمال هولناکی شده اند.

در آخر داستانی را نقل می کنم که شاید شنیده باشید ولی همچنان تاثیر گذار است.

"در سال 1264 هجری قمری، نخستین برنامه ‌ی دولت ایران برای واکسیناسیون به فرمان امیر کبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبله ‌کوبی می ‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله ‌کوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌ خواهند واکسن بزنند! به ‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس ‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می ‌شود هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته اند، امیر بی‌ درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می ‌کوبند.

اما نفوذ سخن دعانویس ‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله ‌کوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبار ها پنهان می ‌شدند یا از شهر بیرون می ‌رفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه ‌ی شهر تهران و روستا های پیرامون آن فقط سی ‌صد و سی نفر آبله کوبیده اند.

در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند.
امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه هایتان آبله ‌کوب فرستادیم.
پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده می‌ شود.
امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی.
پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی‌ گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود.

این بار امیر کبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده اند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور می ‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین های ‌های می‌ گرید. سپس به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه ‌ی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک ‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.

میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده اند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس ‌ها بساطشان را جمع می ‌کنند. تمام ایرانی ‌ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می‌ گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند."

پ.ن : نظرات شما باعث دلگرمی من استو اگر خطایی داشتم حتما گوشزد کنید.

ممنون

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

صبر پیشگی

صبر و بردباری ، دو واژه ای هستند که امروز میخواهم به آن ها بپردازم ، تا کنون  به این فکر کرده اید اگر به اندازه ی صدم ثانیه ای صبر بیشتری داشته بودید شاید الان دوستان بیشتری گرداگرد شما جمع بودند؟

دعوا از جایی شروع می شود که دو طرف دعوا هر یک خود را قربانی مسئله ای می دانند و دیگری را مسئول واقعه.

وهیچ یک سهم خود در شکل گیری واقعه را نمی پذیرند و هریک دیگری را مسئول تمامی رخ دادها می داند تاکید می کنم تمامی رخداد ها .

تا کنون فکر کرده اید اگر پذیرا ی اشتباه خود بوده بودید و آن را با فروتنی بروز می دادید و اعلام میکردید ، طرف شما هرکه بود منظورم هرکسی است یعنی : زن شما ، فرزندتان ، دوستانتان و ...   اوهم اشتباه خود را می پذیرفت.

و با این اتفاق به یک درک متقابل می رسیدید ، و این مشکل تمام جهان است زیرا در جهان ، هرکسی دوست دارد ابتدا دیگری  اشتباه خود را گردن بگیرد تا بعد از آن اعتراف کند ، که نشان دهد دیگری نقش عمده تری در ایجاد مشکل داشته است.

هیچ گاه یادتان نرود همه ی سنگ ها در کنار هم تشکیل سد می دهند و اگر یکی از آن ها نباشد سد فرو میریزد ، این دقیقا حرفی است که می خواهم بزنم یعنی هرکسی حتی اگر سهم کوچکی در ایجاد مشکل داشته باشد بازهم سهمی دارد و باید با شجاعت آن را قبول کند و سعی در رفع آن داشته باشد.

بیایید از امروز یک دستمال به رنگ سبز تیره و یا هر رنگ دیگری ببندید تا هر وقت به آن نگاه کردید به این فکر کنید که اشکال ندارد اگر اشتباه خود را به گردن بگیرید و صبر داشته باشید تا جلوی یک دعوا گرفته شود و دوستانتان را به سادگی از دست ندهید.

(Part 1)

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

مشکلات روزمره 3

زندگی واژه ای است که همه چیز در آن خلاصه می شود ، یکی از زیباترین جملاتی که من درعمرم شنیدم  این بود که غذا میخوریم تا زنده بمانیم؟  یا زندگی می کنیم تا غذا بخوریم ؟

باید بگم هردو درست است زیرا غذا خوردن جزئی از زندگی است و باید از آن لذت ببریم ، لذت بردن از غذا به کیفیت غذا مربوط نیست بلکه به عشقی مربوط است که در آن جاری است ، گاهی فکر می کنیم فیلم هایی که ثروتمندان در آن ناراحت و پوچ گرای اند، دروغ است باید بگویم نه ، کاملا درست است زیرا وقتی شما به موفقیت وهدف عمده ی زندگی خود می رسد به بی برنامگی برای آینده دچار شده و برای ارضای این حس ، خود را غرق در لذت های دنیا می کند  اما مدت زیادی طول نمی کشد که درک میکند این لذت ها نیز برای او کافی نیست اینجاست که او تصمیم می گیرد راه خود را انتخاب کند.

امروز نمی خواهم به این بپردازم که چه اتفاقی برای او می افتد و چه راه هایی در پیش اوست

(شاید در آینده با این موضوع نیز پرداختم)

امروز می خواهم این را بگویم که آن خانواده ای  که ماهی یکبار طعم گوشت را می چشد (شاید هم نچشد)

بیش از نود درصد آن خا در تلاش برای بهبود وضع خود هستند پس یعنی در تلاطم دنیا شنا می کنند  یعنی به زودی به غذا(موفقیت) خواهند رسید و وقتی به گذشته ی خود نگاه می کنند حتما از آن راضی خواهند بود زیرا به دریا زده اند تا برای خود تلاش کنند .

حال برای رسیدن به موفقیت چند راه جلوی ماست :

1-      یا برخلاف رود (شریان زندگی) شنا کنیم تا به جایی برسیم.

2-      یا همراه با آن حرکت کنیم وببینیم سرنوشت چه آینده ای برای ما رقم میزند

3-      یا خودمان مسیر رود را تعیین کنیم وسرنوشت را به دست خود رقم بزنیم

اگر بخواهم سختی هرکدام از این راه ها و میزان موفقیت آن ها را تخمین بزنم باید بگویم

راه حل 1 : سختی :60%     موفقیت : 50%

راه حل 2 : سختی: 20%      موفقیت :20%  

راه حل 3 : سختی: 80%                 موفقیت :100%  

شما با کدام راه حل راحت هستید؟

Part3))

نظرات شما باعث دلگرمی من است

  • امیرعلی خانه عنقا