درد دله

نه دانشجویی ، نه سیاسی ، فقط درد دله

درد دله

نه دانشجویی ، نه سیاسی ، فقط درد دله

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۱/۲۲
    من

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشکلات روزمره» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

پازل

پازل قلب من

تو را می خواهد

نه برای کامل شدن

برای هدف دار شدن

برای شروع به تلاش برای کامل شدن

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۱
  • ۰
سه حالت دارد

یا نمی دانی و فریاد میزنی پس احمقی


یا می دانی و قدرتش را نداری و فریاد می زنی پس احمقی


یا می دانی و می دانی مردم کر شده اند و فریاد می زنی بازهم احمقی


سرت را فرو کن تو هم باید فقط پیروی کنی

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

خدا

خدا برای من

...

من برای ماهی ام است

....

حتی اگر خودم نخواهم در آب بمانم

....

مرا به جریان آن بر می گرداند

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

میخواهم حقیقتی جالب که در حال خاک خوردن است را یادآوری کنم :

((آیا می دانستید نوشتن مطلبی طنز چندین برابر سخت تر و دشوارتر از یک متن غمناک و پر سوز است؟؟؟ ))

شاید در لحظه ی اول به این جمله توجه نکنید و با تمسخر به یاد بیاورید( که جوک گفتن هم مگر کار سختی است؟ همیشه تحت تاثیر قرار دادن کار سختی است.  )

اما دوستان شما از مشقات طنزنویسی آگاه نیستید .

- یک طنزنویس باید جامعه را بشناسد تا طنزی ملموس بیان کند تا مردم آن را درک کنند.


- یک طنزنویس باید حواسش به همه ی طبقات اجتماعی باشد چون اگر به بالاتری ها  تکه بندازد از کار بیکار میشود و اگر به پایین تری ها گیر بدهد احتمالا باید با یک پای شکسته یا یک دماغ له شده رفت و آمد کند حتی ممکن است بانی انقلاب جدیدی علیه بالاتری ها شود که در آخرباز به مرگش می انجامد.(ناگهان یاد گیوتین های انقلاب فرانسه و سر و گردن های به باد رفته می افتم    :)


- یک طنزنویس باید به فکر تمام سنین باشد نکند مزه پرانی او بدآموزی داشته باشد.


- یک طنز نویس باید سلایق مختلف را در نظر داشته باشد تا به دهن همه شیرین بیاید.


- یک طنزنویس باید نوعی صحبت خود را بیان کند که از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب به قومیت و مذهبی بر نخورد بالاخره هرکسی اعتقاداتی دارد تا فراموش نکردم بهتر است ذکر کنم که به ادیان بقیه کشورها هم توهین نشود وگرنه سفیر بیچاره ی ما مورد بازخواست در کشور مورد نظر قرار می گیرد  اصلا به ما چه که آن ها گاو یا آلت ستایش می کنند.


- یک طنزنویس باید برای ادامه ی نان خوردن اصل "هرگز در مردم تشویش و نگرانی ایجاد نکنید را رعایت کند."

بگذارید مردم به چرخه ی زندگی خود ادامه دهند به آن ها ربطی ندارد که ...


پس از این متن طولانی و خسته کردن چشم شما به این نتیجه رسیده ام که مردم طنر و حشو به چه دردشان می خورد در اوضاع کنونی نان و آب در رمان و دلنوشته است از همینجا با عرض خسته نباشید به تمام طنز نویسان میهنی و غیرمیهنی پیشنهاد می کنم که وارد عرصه ی جدید احساس نویسی شوند ، برای راحتی شما عزیزان برای شروع آموزشی دو سه خطی قرار می دهم:

- حتما از تکه کلام ها در هرمتن استفاده کنید مانند (چرا رفتی ) و در جمله بعد بگویید (دیگر به تو نیاز ندارم)


* نکته حتما یادتان باشد کلمات #احساس ، #قلب یا #دل را در متن خود برای تاثیرگذاری  بیشتر استفاده کنید.

هیچ کس هم صدایش در نمی آید زیرا همه منقلب شده اند.

از آن جایی که سرزمین مادری من پر از عاشق های دل خسته است این نوشته ها سریعا دیده شده باعث تحت تاثیر قرار گرفتن مردم و در ادامه تبدیل به عکس نوشته و در آخر مورد تحسین واقع شدن ، می شود.

به من ربطی ندارد چه کسی دزدی می کند و چه کسی اختلاس و همچنین به من ربط ندارد کجا جنگ است و کجا گاو را می پرستند.

من عاشق آهنگ زیر هستم

              همه چی آرومه     من چقد خوشحالم (خوشبختم)

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰


یکروز خوب را شروع می کنیر بالذت از خانه خارج می شوید و آماده ی کار و کوشش هستید و درمورد افکار شب پیش فکر می کنید و تصمیم می گیرید نهایت تلاش خود را بکنید ولی ...
همه ی مشکلات ما از این <<ولی >>ها شروع می شود مشکلاتی که ما را از رسیدن به اهداف پرت می کند و مارا عقب می برد ،
صبح زود آماده ی کار هستید ولی اولین مشکلی که به آن بر میخورید مثل ترافیک ، پر بودن اتوبوس ، پیدا نکردن وسیله ی نقلیه مناسب و ... باعث پریشانی افکار شما می شود و تبدیل احساس سرزندگی شما به استرس ، ترس و عصبانیت می شود و وقتی سرکار می رسید ... تبریک می گویم شما مایل ها از آن مرد تنومند اول صبح دور شده اید و تبدیل به مردی افسرده ، آزرده و بی حوصله تبدیل شده اید .
برای حل این موضوع هیچ راه حل  قطعی نمی توانم پیش نهاد دهم اما رهکار من عزم و اراده ی جدی تری است که با تمرین سرزندگی پیش می آید ، یک دستبند و یا یک نشانه که با خودکار روی دست خود کشیده اید  و با خود عهد بلندید هر وقت چشمتان به آن ها افتاد لبخند بزنید و اگر بسیار ماراحت بودید و به آن نشانه ی سرزندگی نگاه کردید خود را وادار به یادآوری لحظه های خوش و جالب زندگی بکنید.
حتی یک نوشته که افکار مثبت و شیرین خود را در آن نوشته اید نیز باعث سرمستی و شادکامی
خواهد شد.
با آرزوی صبحی با نشاط تر 😊

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

امروزه بحث المپیک خیلی داغ است و همه به دنبال خبر های پیرامون آن هستند ، یکی از این خبر ها حضور پرقدرت مایکل فلپس برای چندمین بار و قهرمانی مکرر اوست ، مایکل فلپس جوانی که در المپیک آتن حضود پیدا کرد ودر المپیک لندن توانایی های خود را به همه نشان داد اما راز موفقیت او در چیست؟

در یکی از مصاحبه ها او به خبرنگار می گوید می برای به دست آوردن این مدال ها از خیلی از لذت های زندگی گذشتم.

البته نمونه ی ایرانی این قهرمان نیز وجود دارد ، همه ما آقای گل فوتسال جهان را می شناسیم ، وحید شمسایی از آن انسان هایی است که هر کشور به داشتن آن می بالد ولی نکته ی جالب این است که او در جوانی به وزن 120 کیلوگرم هم رسید اما تصمیم مهمی گرفت و ممنوعیتی برای خود ایجاد کرد "برنج نخور" و به کسی تبدیل شد که الان می بینیم.

محدودیت ها سخت هستند گاهی عذاب آور اند و گاهی باعث دیوانگی می شوند اما در پس آن ها موفقیت ها نهفته اند ، دوستانی که در کنکور به موفقیت می رسند حداقل یکسال عمر خود را در محدودیت سپرانده اند یعنی از علاقه های خود گذشتند و به هدف های اصلی خود در آینده فکر کردند.

شاید ما هم باید یک تلنگری به خود بزنیم ، همه ی ما می دانیم چه عواملی باعث عقب افتادن ما از دیگران هستند ،بیایید حداقل برای چند ماه خط بطلانی بر آن ها بکشیم تا تاثیر گذاری آن ها در زندگی مان را ببینیم.



لطفا نظرات خود را بیان کنید.

تا بتوانم از دانش شما هم استفاده کنم.

باتشکر

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

درد

درد

جامعه ی ما که آن را جامعه ای اسلامی می دانیم ،"درد" دارد.

"درد" یعنی معلمی  که بچه ها را از دین می هراساند یا به اصطلاح دین را سخت جلوه می دهد.

"درد" یعنی معلم نمی داند کلمه به کلمه ی اعتقاداتش در دانش آموز تاثیر می گذارد و آینده را بوجود می آورد.

"درد" یعنی بچه ای که بزرگ تر از سنش فکر می کند

"درد" یعنی بزرگتری که بیش از حد بچگانه رفتار می کند.

"درد" یعنی .

.

.

.

یعنی ببینی تمام مشکلات را و با خود بگویی از من که کاری بر نمی آید و برایت عادی شود.


.

.

.

.

.

"برایت عادی شود"

انسان موجودی است انطباق پذیر که می تواند خود را با سخت ترین شرایط وفق دهد اما به چه قیمت ؟؟

به قیمت از دست دادن انسانیت اش

به قیمت بی محلی به اتفاقات دور و برش

به قیمت دیدن خرده دزدی ها 

به قیمت دیدن دروغگویی ها 

به قیمت ...

خودت بهتر از من می دانی که منظورم چیست خودت را به آن راه نزن ، همه می دانیم در چه جامعه ای زندگی می کنیم...

اما نگران نباش این مشکلات از تو نیست تو فقط عادی شده ای مانند تمام انسان های دور و برت

دیگر مانند کودکی هر چیزی برایت سوال بر انگیز نیست فقط رد می شوی

.

.

.

..

می ترسم ، می ترسم از آن روزی که به خود بیاییم و ببینیم تقصیر همه ی ما بوده و تقصیر هیچکس نبوده
و دیگر برای جبران مجالی نیست.....

.

.

.

.

.

هر انسان روح سرکشی دارد ، لطفا مهارش نکنید.



  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

عقاب های ترسو

انسان در طول زمان با ترس های متفاوتی رو به رو بوده است و برای گذر از آن ها راه های متفاوتی به کار برده ، تنها چیزی که ما انسان ها به آن توجه کمی کردیم این بوده است که طرز مقابله ی ما با این ترس ها تکه های وجودی مارا می سازد .
یکی از این ترس ها ، ترس از تنها ماندن و جدی نگرفته شدن توسط دیگران است که باعت می شود ما برای پر کردن این تکه ی خالی  وجودمان مجبور به تغییر خود و شروع کردن به داستان پردازی در مورد خودمان  شویم  تا در نظر دیگران فردی جالب و منحصر به فرد نشان دهیم و با این کار در دل تک تک افراد دور یا نزدیک به خود جا باز کنیم ، دریغ از این که این کار باعث تنها تر شدن ما خواهد شد زیرا پس از مدتی توان ما برای داستان پردازی تمام شده و برای نگه داشتن وجه ی خود مقابل دیگران مجبور به دوری از آن ها می شویم و هر لحظه منتظر این خواهیم  بود ناگهان کسی از پشت سر به ما بگوید: "سلام دروغگو"
قضاوت به عهده ی خودتان
ماسک عقاب را بردارید و با نشان دادئن خود واقعی تان ، سیمرغ درونی را پرواز دهید
یا
ماسک را نگه دارید و سیمرغ درون را بکشید تا پس از مدتی متوجه شوید در حال تبدیل به کرکس پیر و تنهایی هستید.

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

زندگی امروزی

چه کسانی جمله پیامبر را یادشان است ، همان که میگفت :" علم اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت "

این جمله ، جمله ای است که تمام مسلمانان ایرانی از گفتن آن به وجد آمده و احساس غرور می کنند ،

اما کدام یک از ما برای نشان دادن درستی این سخن تلاش می کنیم یا گامی برای محقق شدن این سخن برداشته ایم ؟

این وضعیت کنونی ماست ، ما در زمانه ای زندگی می کنیم که هر که وظیفه خود در مقابل جامعه را به اندازه ی لایک یک پست قشنگ یا اگر خیلی وظیفه شناس باشد انتشار دادن آن پست ، میداند.

هر کدام از ما چند بار به پست هایی برخوردیم که به ما می گفت بعضی از رفتار های خود را اصلاح کنیم

چه قدر از خواندن آن پست لذت می بریم اما چقدر به آن عمل می کنیم و آن را در واقعیت به کار می بریم ؟

باید قبول کنیم در دنیایی زندگی می کنیم که اشخاص دارای دو شخصیت اند چهره ای در فیسبوک و تلگرام و ...

و چهره ای در واقعیت

وبعضی اوقات باور کردن این که کدام یک از این چهره ها واقعی اند ، بسیار سخت است.

این واقعیت تلخ زندگی در این دوره است این که هرچه جلو می رویم دارای دوگانگی احساس بیشتری می شویم و

می دانید چرا این همه دوگانگی بوجود می آید؟

زیرا وقتی پست و یا حرفی را  می خوانیم در مورد آن فکر می کنیم و سنجیده جواب می دهیم ولی وقتی رو در رو صحبت می کنیم چون حرف زدن سرعت زیادی دارد هرکسی چهره ی واقعی خود را نشان می دهد و چیز هایی که در ذهنش می گذرد را باز گو میکند.

من هنوز هیچ راه حلی برای خودم پیدا نکرده ام تا از این دوگانگی شخصیت دوری کنم .

تنها پیشنهاد من پیشگیری است یعنی با کم استفاده کردن از شبکه های مجازی سعی در نگاه داشتن چهره ی واقعی خود و تعالی دادن آن بکنیم .  

  • امیرعلی خانه عنقا
  • ۰
  • ۰

صبر پیشگی

صبر و بردباری ، دو واژه ای هستند که امروز میخواهم به آن ها بپردازم ، تا کنون  به این فکر کرده اید اگر به اندازه ی صدم ثانیه ای صبر بیشتری داشته بودید شاید الان دوستان بیشتری گرداگرد شما جمع بودند؟

دعوا از جایی شروع می شود که دو طرف دعوا هر یک خود را قربانی مسئله ای می دانند و دیگری را مسئول واقعه.

وهیچ یک سهم خود در شکل گیری واقعه را نمی پذیرند و هریک دیگری را مسئول تمامی رخ دادها می داند تاکید می کنم تمامی رخداد ها .

تا کنون فکر کرده اید اگر پذیرا ی اشتباه خود بوده بودید و آن را با فروتنی بروز می دادید و اعلام میکردید ، طرف شما هرکه بود منظورم هرکسی است یعنی : زن شما ، فرزندتان ، دوستانتان و ...   اوهم اشتباه خود را می پذیرفت.

و با این اتفاق به یک درک متقابل می رسیدید ، و این مشکل تمام جهان است زیرا در جهان ، هرکسی دوست دارد ابتدا دیگری  اشتباه خود را گردن بگیرد تا بعد از آن اعتراف کند ، که نشان دهد دیگری نقش عمده تری در ایجاد مشکل داشته است.

هیچ گاه یادتان نرود همه ی سنگ ها در کنار هم تشکیل سد می دهند و اگر یکی از آن ها نباشد سد فرو میریزد ، این دقیقا حرفی است که می خواهم بزنم یعنی هرکسی حتی اگر سهم کوچکی در ایجاد مشکل داشته باشد بازهم سهمی دارد و باید با شجاعت آن را قبول کند و سعی در رفع آن داشته باشد.

بیایید از امروز یک دستمال به رنگ سبز تیره و یا هر رنگ دیگری ببندید تا هر وقت به آن نگاه کردید به این فکر کنید که اشکال ندارد اگر اشتباه خود را به گردن بگیرید و صبر داشته باشید تا جلوی یک دعوا گرفته شود و دوستانتان را به سادگی از دست ندهید.

(Part 1)

  • امیرعلی خانه عنقا